تفریحی وسرگرمی

برجی ساخته شده از پخ محکم واستوار دارای سابقه بسیاربالا

ودر زمان قدیم به علت نبود کافی شاپ دختر وپسرا برای گپ

زدن به آنجا پناه می بردن

چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:16 :: نويسنده : افشین مهرنگ

 

 آپلود

پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:23 :: نويسنده : افشین مهرنگ

پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:6 :: نويسنده : افشین مهرنگ

 

آپلود

پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 20:32 :: نويسنده : افشین مهرنگ

آپلود        

پارک کاج پارس آباد  به عشق وحید از پارس آباد مغان میذارم فقط

یاشاسین بوتون پارس آباد اولکسینده اولانار

 

سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 16:14 :: نويسنده : افشین مهرنگ

آبباس

اسگر

فهرات

ماهموت

ناسیر

هامیت

ریزا

موسا

سیت جاوات

ممت (موخننیح)

نغی (خط ثابیت)

نغی (ایرانسل)

اهبر

فاتما باجی

آرواد

ددم گیل

باجاناخ

کوره کن

ممی داداش

بیتدی کاظیم (باققال)

آروادین دده  سی گیل

قینانا (موبایل)

               هرکی خاست بگه فارسیشم بنویسم

 

                                           

سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 9:8 :: نويسنده : افشین مهرنگ

 

انشا یک بچه دبستانی در مورد ازدواج

نام : کمال

کلاس :دوم دبستان

موزو انشا : عزدواج!

هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم. تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است. حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند.   در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم. از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود. در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است ! اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.     مهریه و شیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند. همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی دایی مختار با پدر خانومش حرفش بشود. دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند!     اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید. ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست. از آن موقه خاله با من قهر است. قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری می کند بعد خانومش می رود دادگاه شکایت می کند بعد می آیند دایی مختار را می برند زندان! البته زندان آدم را مرد می کند.عزدواج هم آدم را مرد می کند، اما آدم با عزدواج مرد بشود خیلی بهتر است!  این بود انشای من.

 

 

 

                                       

 

                                                   

                                                       ok      

سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 8:16 :: نويسنده : افشین مهرنگ

یکی از دوستان که مدتی پیش به عنوان مدرس در یکی از دانشگاه ها مشغول به کار شده بود از خاطرات دوران تدریسش نقل میکرد:

سر یکی از کلاس هایم  توی دانشگاه ،  دختری بود که دو ، سه جلسه اول ،ده دقیقه مانده بود کلاس تموم بشه ، زیپ کوله اش رو میکشید و میگفت :

استاد ! خسته نباشید !!!

البته من هم به شیوه همه استاد های دیگه به درس دادن ادامه میدادم و توجهی نمی کردم!

یه روز اواخر کلاس زیر چشمی میپاییدمش ! به محض این که دستش رفت سمت کوله ، گفتم :

خانوم !!! زیپتو نکش هنوز کارم تموم نشده !!!!!

همه کلاس منفجر شدن از خنده ،

نتیجه این کار این بود که دیگه هیچ وقت سر کلاس بلبل زبونی نکرد!!!!

هیچ وقت هم دیگه با اون کوله ندیدمش توی دانشگاه !!!

البته اینم از بی ادبی استاد بوده  حداقل نباید جلوی جمع این حرفو می زد

 

 

دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 20:7 :: نويسنده : افشین مهرنگ

درباره وبلاگ

با سلام خدمت دوستان عزیز افشین مهرنگ ساریخان بگلو هستم دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی کشاورزی (زراعت ) دانشگاه پردیس علوم تحقیقات اردبیل از دیار سرسبز مغان یاشاسین بوتن مغان اولکسینده اولانار ساغ یاشا afshinmehrang@yahoo.com 09147011121 برای آشنایی بیشتر از مغان از سایت مغان شهر دیدن فرماید www.moghanshahr.com
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تفریحی وسرگرمی و آدرس mehrang.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 22
بازدید دیروز : 19
بازدید هفته : 58
بازدید ماه : 55
بازدید کل : 8992
تعداد مطالب : 56
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



Alternative content